loading...
jook4u
ali بازدید : 198 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (0)

ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم . . .

♥ ♥

♥ ♥

دیوانه نیستم ! فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم

♥ ♥

♥ ♥

چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .

♥ ♥

♥ ♥

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست مرور قصه ی دل کافی ست . . .

♥ ♥

♥ ♥

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند ! چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .

♥ ♥

♥ ♥

خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید !

♥ ♥

♥ ♥

خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟

 

بقیه در ادامه مطلب

nspv بازدید : 204 جمعه 17 شهریور 1391 نظرات (0)

 

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.

ادامه ...

nspv بازدید : 155 جمعه 17 شهریور 1391 نظرات (0)

 

خانم ناهید نوری :
 
به نام خدایی که زن آفرید 
حکیمانه امثال ِ من آفرید
 
خدایی که اول تو را از لجن 
و بعداً مرا از لجن آفرید !
 
برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !
 
مرا شکل طاووس کرد و تورا 
شبیه بز و کرگدن آفرید !
 
ali بازدید : 174 جمعه 17 شهریور 1391 نظرات (0)

درست حدس زده بودم، می‌دانستم اگر کلاه کاموایی بر سر بگذارم به پیش‌داوری‌های غلط مردم دامن می‌زنم، و آنها بازهم معلولیت مرا به حساب تنگدستی و نداریم می‌گذارند.

عصر شد از دانشکده بیرون آمدم، آن روز آخرین روزی بود که در دوره کارشناسی سر کلاس رفتم. سوز برف می‌آمد کلاه را بر سرم گذاشتم و به راه افتادم، به یاد پدرم افتادم نخستین روزی که به دانشگاه آمدیم پدرم کارت دانشجویی را به دستم داد و گفت: “خستگی‌ام در رفت.” پدری که دوازده سال با نظام آموزشی مبارزه کرد تا پسر معلولش در مدرسه عادی تحصیل کند.

 

خاطرات دانشکده را مرور کردم، یاد اولین روز کلاس‌هایم افتادم. وارد کلاس چهل نفری شدم چهل جفت چشم در یک لحظه با فردی روبه‌رو شدند که پاهایش خم و دستانش در هوا معلق بود و هنگام راه رفتن همه فکر میکردن الان است که نقش بر زمین شوم. بالاخره به ترمینال آزادی رسیدم. کلاه را روی سرم محکم کردم و به سمت اتوبوس رجایی شهر رفتم به یاد رانندگانی افتادم که بخاطر وضیعت فیزیکیم از من پول نمی‌گرفتند و رانندگانی که تا مطمئن نمی‌شدند پول دارم سوارم نمی‌کردند و من مجبور بودم با هر دو گروه بحث کنم.

ali بازدید : 192 پنجشنبه 16 شهریور 1391 نظرات (0)

خــِـــــــرَد ، تا به زنـــــان میرسد… نامش میشود مـــَــــــکـــر … و مــَــکر ، تا به مـــــــردان میرسد… نامش میشود… عـــَـقــــــــل…

. . .

همیـشه سکـوت خــوب نیــست گـاهـی خُـرد میشوی زیـر بـار

حـرفهـای نـگفتـه غافـل از اینکـه بــه تـو تـهمـت بـی جنـبگـــی میــزننــد…

. . .

زنــــدگـــی تـــاس خـــوب آوردن نــیــســت! بـــا تــــــاس بـــد، خــــوب زنــــدگـــی کــردن است!

. . .

هر وقت بین دوتا انتخاب مردد بودی ؛ شیر یا خط بنداز ! مهم نیست شیر بیفته یا خط …

مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه ،

یه دفعه بفهمی : دلت بیشتر میخواد شیر بیفته ، یا خط …

. . .

بـه فـــقـر ِ احــسـاس ِ”انـــسـانیّـــت”دچــــار شــدیـــم ! نــسلی که دردش را ، کیـبـوردها

.. پیامک ها .. و .. تـلفن هـــای ِ پـی در پـی مـی فهمـــنـد …

. . .

 

بقیه در ادامه مطلب

ali بازدید : 199 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

مرد جوانی، از دانشکده فارغ‌التحصیل شد. ماه‌ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‌های یک نمایشگاه توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می‌کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ‌التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می‌دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد.

 

بالاخره روز فارغ‌التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی‌اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی‌نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من میدهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

 

nspv بازدید : 171 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد.
تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد.
بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد.
هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد.
 اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

aa2 بازدید : 201 سه شنبه 14 شهریور 1391 نظرات (1)

 

برای داشتن زندگی شادتر بخوانید  
زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید کارهای ساده‌ای انجام دهید
 

سلامتی :

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.

3- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (شور و اشتیاق)، Empathy (دلسوزی و همدلی).

5- از مدیتیشن، یوگا، نماز و دعا کمک بگیرید.

6- بیشتر بازی کنید.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

 

شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید..

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.

16- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

18- گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

 

بقیه در ادامه مطلب

جک

aa2 بازدید : 227 سه شنبه 14 شهریور 1391 نظرات (0)

کلاس اول راهنمایی بودم...اون موقع خیلی خیلی با دوستام تلفن حرف می زدم....کلی پر حرف بودم! آقا یه روز رفتم دم خونه دوستم که بیاد پائین باهم بریم بیرون داداشش اومد دم پنجره منم یهو هل شدم(طبق عادت معمول پشت تلفن) گفتم : الو؟؟سلام! مریم هستش؟ داداشش هم نه گذاشت نه برداشت گفت: گوشی دستت صداش کنم!

من: :-|

داداشش: :))

مریم: :-o

گراهام بل : :D

 

 

عاغا ما یه رفیقی داریم با هزار بدبختی و سرخر کون گاو کردن یه 206 صفر خرید ، زنگ زذ بهم جیغ میزد از شادی گفت : آماده شو دارم میام دنبالت بهت شیرینی بدم ، رفتیم بستنی گرفت تو ماشین نشسته بودیم میخوردیم یه هو رفتیم رو هوا یه وانتی از پشت زد ناموس شرکت پژو رو منهدم کرد ، پیاده شدیم رفیقم فقط به خودش و زمین و آسمون فحش میداد و میزد تو سرش ، یارو با خونسردی تموم اومد رفیقمو بغل کرد گفت : عزیزم جنبه تصادف داشته باش !

 

 

الان توو شریعتی یکی از پشت زد بهم :|

پیاده شدم دیدم راننده ماشین پشتیه خون صورتشو ور داشته

حول کردم میگم آغا انقد شدید نبود تو چطوری اینجوری شدی ؟

میگه دستم توو دماغم بود زدم به تو آرنجم خورد به فرمون انگشتم تا بند دومش رفت توو دماغم :|

پدسگ تعریف کردن داره آخه؟؟؟؟

خبرت خسارت بخوره توو سرت تعریف نکن واسم حد اقل :|

 

ali بازدید : 234 سه شنبه 14 شهریور 1391 نظرات (0)

پیج رنکینگ چیست و برای چیست؟

در مورد این واژه و تعریف آن باید به سالها قبل برگردیم که با گسترش سرطانی اینترنت و فضای وب رقابت بر سر کسب بازدید کننده­های بیشتر و درنتیجه درآمد بیشتر شدت گرفت. در این میان حدود ۹۵% از بازدیدکنندگان برای راهیابی به سایت مورد نظر خود از موتورهای جستجو (Google، Yahoo) و … استفاده می­کردند. اما مسئله اصلی در اینجا آن بود که مثلاً اگر فردی کلمه ماد را جستجو می­کرد و آن کلمه در صد سایت وجود داشت، کدام سایت­ها در اول لیست جستجو قرار می­گرفتند و این خود نکته­ی بسیار مهمی بود. زیرا بازدیدکنندگان اغلب سایت مورد نظر خویش را در سایت اول لیست انتخاب می­نمودند و به این ترتیب سایت­های دیگر عملاً شانسی برای جذب بازدید کننده۹۰% از جستجوها در ایران توسط گوگل انجام می­شود، پیج رنکینگ برای صاحبان سایت­های ایرانی اهمیت بیش از پیشی دارند. من نیز در ادامه راه­های افزایش و نحوه رتبه بندی را برای شما خواهم نوشت اما در پایان می­خواهم یک نکته جالب درباره پیج رنکینگ بگویم و آن اینکه در تمام دنیا فقط دو سایت دارای پیج رنکینگ ده هستند. یکی Google و دیگری یک سایت دولتی آمریکا می­باشد نداشتند و این خود اهمیت اول تا دهم بودن را نشان می­داد اما این رتبه بندی که توسط موتورهای جستجو اعمال می­شد، خیلی درست و منطقی نبود تا اینکه بزرگترین موتور جستجوی جهان که همان Google باشد سیستم رتبه­بندی خود را با نام پیج رنک یا پیج رنکینگ را ساخت و مورد استفاده قرار داد. این سیستم با توجه به یک سری پارامترهای منطقی یک نمره بین یک تا ده را به هر سایت می­دهد که آن خود معیاری برای ترتیب قرار گیری سایت­ها در لیست جستجو­هاست و با توجه به حرکت جامعه ایران به سوی تجارت الکترونیک در سالهای اخیر همچنین توجه به اینکه حدود

لینک­ها:

ابتدا بهتر است که تعریفی از لینک داشته باشیم: لینک در واقع یک میانبر است که ما را از سایت لینک دهنده به سایت لینک گیرنده منتقل می­کند و این واژه در پارسی به پیوند ترجمه شده است. گوگل لینک را به عنوان یک امتیاز یا رأی تلقی می­کند که سایت لینک دهنده به سایت لینک گیرنده می­دهد و البته باید توجه داشت که صرفِ دادنِ یک لینک به سایت شما کافی نیست بلکه باید ابتدا آن لینک توسط گوگل مورد تائید قرار گیرد و برای دانستن اینکه آیا شما لینک تائید شده­ای در گوگل دارید یا خیر باید عبارت زیر را در گوگل سرچ (Search) نمائید.

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید.

nspv بازدید : 194 سه شنبه 14 شهریور 1391 نظرات (0)

روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد.
پادشاه می توانست آرتور را بکشد اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت.
از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد.
آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد.
سؤال این بود : زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟
این سؤال حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود
و برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل بود.
اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود
وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.

آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد :

 

 

ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید

nspv بازدید : 157 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)
 
اومده خونمون میگه راستی توالتتون همونجاس میخوام برم ؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ رفته مسافرت خارجه تا 6 ما هم برنمیگرده.

***************************

رفتم کله پزی میگم یه دست کله پاچه بده میگه چشمم بزارم؟ پـَـ نـَـ پـَـ من چشم میزارم گوسفنده بره قایم شه

***************************

بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره ، سه ساعت با شورت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟!!! میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم..!

***************************

از فیس بوک اومدم بیرون کامپیوترو خاموش کردم خواهرم میگه: خسته شدی از فیس بوک اومدی بیرون ؟ منم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بهم گفتن یه 5 دیقه برو بیرون میخوایم کفشو تی بکشیم

***************************

یه عکس از ابی بردم قاب سازی یارو میگه قابش کنم پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوب عکسو نگاه کن ببین اینورا ندیدیش عکس بابامه اختلال هواس داره چند روزه از خونه زده بیرون

***************************

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

***************************

منتظر تاکسی وایسادم و دارم دست تکون میدم برا تاکسیا. با تاکسیش میاد کنارم میگه تاکسی می خوای؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ دارم برای مسافرین محترم دست تکون میدم و آرزوی سفری خوش می کنم.

***************************

به بابام میگم: بابا تو سفارت امریکا کار پیدا کردم. میگه: به عنوان مترجم؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ میرم بالا پشت بوم سفارت، روزایی که باد نمیاد، پرچم امریکا رو فوت میکنم!



ali بازدید : 189 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)

 

اما سیستم عامل ویندوز در كامپیوترهای شخصی این گونه نیست و برای راه اندازی آن، بسته به عوامل مختلف باید حدود ۳۰ ثانیه تا چند دقیقه صبر كنید. البته می‌توانید از این مدت زمان نسبتاً طولانی، برای انجام كار دیگری استفاده كنید اما اگر فرد كم طاقتی هستید، روش‌هایی برای افزایش سرعت راه اندازی كامپیوتر وجود دارد كه برخی از آنها به بهبود عملكرد ویندوز نیز كمك شایانی می‌كنند
فناوری های امروزی با امكانات فراوان ، موجب رضایت خاطر كاربران می شوند . فرضاً با فشار یك دكمه در دستگاه كنترل از راه دور ، تلویزیون را روشن می كنید و یا با فشردن دكمه Start در مایكروفر ، دستگاه بلافاصله شروع به كار می كند ؛ اما سیستم عامل ویندوز در كامپیوتر های شخصی این گونه نیست و برای راه اندازی آن ، بسته به عوامل مختلف باید حدود ۳۰ ثانیه تا چند دقیقه صبر كنید . البته می توانید از این مدت زمان نسبتاً طولانی ، برای انجام كار دیگری استفاده كنید اما اگر فرد كم طاقتی هستید ، روش هایی برای افزایش سرعت راه اندازی كامپیوتر وجود دارد كه برخی از آنها به بهبود عملكرد ویندوز نیز كمك شایانی می كنند . پیش از اعمال این تغییرها ابتدا از سیستم خود ، نسخه پشتیبان تهیه كنید .

 

 

ali بازدید : 163 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)

 

اگر از قطع و وصل زياد مودم شکايت داريد به آدرس زير برويد و عبارت مربوطه را وارد نماييد.
اين عمل باعث مي شود که ارتباط مودم بدون پاسخ 5 ثانيه اي پايدارتر بماند.

اگر با ويندوز 98 يا ME کار مي کنيد به اين آدرس برويد :

Control Panel ----> Modem ----> General ----> Properties ----> Connection ----> Advanced

سپس در قسمت Extra Seting عبارت S10=50 را وارد کنيد.

اگر از ويندوز XP استفاده مي کنيد به اين آدرس برويد :

Control Panel ----> Phone and Modem Option ----> Modem ----> Properties ----> Advanced

نکته : در صورتي که در کنترل پنل، گزينه Phone and Modem Option را پيدا نکرديد، در قسمت سمت چپ بر روي Switch to Classic view کليک کنيد. در قسمت Extra Seting، عبارت S10=50 را وارد نمائيد. اگر در قسمت Extra Seting از قبل عبارتي نوشته شده بود، آن را با يک کاما از دستور بعدي جدا کنيد. بدين ترتيب و به يقين از شر Disconnect هاي متوالي و آزار دهنده خلاص خواهيد شد و يک ارتباط امن و تا حد ممکن مطمئن را تجربه خواهيد کرد

ali بازدید : 258 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه!
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم!
گفتم: دکتر دیگه ای.. خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد!
گفتم: خدا کریمه، انشالله  که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.. تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم!؟
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم؛ اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت، خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد! با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.. آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه!

 

ali بازدید : 305 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.”

 

روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.

مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی!

aa2 بازدید : 242 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

 

گوشی هایی چون Samsung galaxy Gio بودند که به آندروید کمک کردند در مدت زمانی کوتاه به محبوبیتی باور نکردنی دست یابد. گوشی های هوشمند اکنون بسیار ارزان تر شده اند و دستیابی کاربران عادی به آن ها هم آسان تر از پیش شده است. با وجود چنین هدفی در ذهن ، Galaxy Gio سعی کرده است تا تک محوره نباشد.

 

شاید سامسونگ به زودی دیگر نتواند نام مناسبی برای گوشی های سری Galaxy بیابد. اما به هر حال رقمی که همیشه در گوشی های این سری دیده می شود ، نشان می دهد که گوشی جزو کدام رده از بازار است. S5660 نام Gio را یدک می کشد. گوشی جوانان و نوجوانان را هدف قرار داده است.

برای گوشی های میان قیمت ، این گوشی با وجود Android 2.2.1 Froyo ، صفحه نمایش خوب ، پردازنده قدرتمند 800 مگاهرتزی و مجموعه امکانات ارتباطی کامل از 3G تا GPS ، گزینه مناسبی به نظر می آید. شاید تنها نقطه ضعف دوربین را بتوان دوربین آن دانست.

 

بررسی کامل در ادامه مطلب...

ali بازدید : 117 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..

 

پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

ali بازدید : 212 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (0)
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آن‌ها در میان زوج‌های جوانی که در آن‌ جا حضور داشتند بسیار جلب توجه می‌کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می‌کردند و به راحتی می‌شد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و چقدر در کنار هم خوشبختند. پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست. یک ساندویچ همبرگر، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود. پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکه‌ی مساوی تقسیم کرد. سپس سیب‌زمینی‌ها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز می‌زد مشتریان دیگر با ناراحتی به آن‌ها نگاه می‌کردند و این بار به این فکر می‌کردند که آن زوج پیر احتمالاً آن قدر فقیر هستند که نمی‌توانند دو ساندویچ سفارش بدهند.
nspv بازدید : 188 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (1)

تو عروسی یکی از فامیلا دلار میریختن رو سر عروس و داماد!
حمله به دلارا سی مجروح به جا گذاشت! فرداش همه رفتیم صرافی یارو گفت دلارا تقلبیه!
آخه فک و فامیله که داریم؟

پسره فامیلمون رفته خارج 2 هفته با فیلتر شکن میرفته تو فیسبوک
بعد از 2 هفته فهمیده نیازی به فیلتر شکن نیست!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دارم غرمیزنم این چه قیافه ایه من دارم.
عمه ام میگه غصه نخور زشتا خوش شانس ترن!
آخه فک و فامیله که داریم؟

دایی بابام (خدا بیامرز) وقتی ما رو نصیحت میکرد، می گفت : پدر مادراتون بهتون یه حرفی میزنن،
تو روشون بگین چَشــــم، ولی تو دلتون بگین:پـــــــــَشـــــــــــــم! یا بگین کشک!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دختر دایی بنده رفته دندونپزشکی عصب کشی کنه!
طی 3 جلسه از درد دو بار با پا کوبیده به دکتر بدبختش، 4 بار زده تو سرش،
دو بار دست دکتر رو چنگ زده خلاصه زده یارو رو لت و پار کرده!
امروز همون دکتره اومد خواستگاریش: ایشالله همه جوونا خوشبخت شن!
آخه فک و فامیله که داریم؟

داداشم زندگیشو داده یه آیپد خریده اونوقت بابام به آیپدش میگه : پاره آجر!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دختر خالم به بچش واسه اينكه شيريني زياد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شيريني ها
رو شمردم يدونش كم بشه ميزنمت. بچه هم وقتي همه خواب بودن رفته همه شيريني ها
رو نصفه گاز زده كه تعدادش كم نشه!
استعدادت تو حلقم!
آخه فک و فامیله که داریم؟

18 سال رفتیم خونه داییم عیدی نداد. امسال نرفتم به همه عیدی داده!
آخه فک و فامیله که داریم؟


مامانم آجیلارو واسه عید قایم کرده بود الان هرچی میگرده خودشم پیداش نمیکنه!
آخه فک و فامیله که داریم؟

nspv بازدید : 223 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

خارجیا با مخفف کردن Short message service به sms خواستن به دنیا بگن که خیلی گشادن، ولی ما با مخفف کردن sms به s جای بحث نذاشتیم براشون 

گشت امنیت اخلاقی بهمون گیر داده, میخواد ماشینو ببره پارکینگ. دوستم با اعتماد به نفس و طلبکارانه رفته جلو به پلیسه میگه: مارو ول کن بریم، میدونی من کی ام؟ نه، میدونی من کی ام؟ پلیسه میگی کی ای؟
رفیقمون میگه: من نوکر پدرتم! مارو ول کن بریم!
هیچی دیگه ولمون کرد...

تمام چیزهای خواستنی توی دنیا ...
یا غیرقانونین ... یا گرونن ...
یا چاق کنندن ... یا متاهل ...

ژاپنیه میاد تهران شلوارشو سفت چسبیده بوده،ازش میپرسن این چه کاریه، میگه:آخه من شنیدم ایرانیها تخم ژاپنی خیلی دوست دارن!!


aa2 بازدید : 253 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)
نکات ضعف

-          فاقد Wi-Fi

-          عدم قابلیت شارژ گوشی از طریق USB

-          فاقد ویرایشگر اسناد

-          فاقد کنترل کننده ی روشنایی تصوی

-          عدم قابلیت شماره گیری هوشمند

-          فاقد دوربین دوم جهت مکالمات تصویری

-          فاقد سنسوس شتاب سنج

-          عدم قابلیت انجام چند کار همزمان

به طور حتم با این گوشی آشنا خواهید شد . این گوشی از سری s40  به وجود آمده و از صفحه نمایش مقاومتی لمسی بهره می برد و این گوشی در حال حاضر  ، همانطور که گفته شد فاقد شماره گیری هوشمند و قابلیت های چند کاره است و در مورد صفحه نمایش آن ، جز کوچک بودن و رزولوشن پایین و از نوع مقاومتی بودن ، چیز دیگری نمی توان گفت ، ولی باز هم این گوشی در مقایسه با دیگر S40 ها دارای رزولوشن بهتر و صفحه کلید بزرگتر و به مراتب راحت تر می باشد .

 

 


بررسی کامل در ادامه مطلب...

nspv بازدید : 252 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (0)
زن پاشو محکمتر روی گاز فشار داد ، باید خودشو سریع میرسوند...... نه!!!
صدای برخورد ماشین با سپر گلگیر روبرویی....
ماشین کاملا نو بود و چند روز بیشتر نبود که اونو تحویل گرفته بودند.
چطوری باید جریان تصادف و به شوهرش توضیح میداد.... خدایا!!!
ali بازدید : 211 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (2)

 

شاگرد زیرک و استاد!

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:”بله او خلق کرد”

استاد پرسید: “آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟”

شاگرد پاسخ داد: “بله, آقا”

استاد گفت: “اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!”

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

 

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: “استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟”

استاد پاسخ داد: “البته”

شاگرد ایستاد و پرسید: “استاد, سرما وجود دارد؟”

استاد پاسخ داد: “این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ “

ali بازدید : 351 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (1)

 

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.

وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد….!!!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟

غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره

 

زن اومد که اعتراض کنه

که غول حرفش رو قطع کرد و گفت :همینه که هست……. حالا بگو آرزوت چیه؟

 


zari بازدید : 467 پنجشنبه 09 شهریور 1391 نظرات (0)

خلاصه:داستان در مورد دختری است که خودش را شبیه پسرها تغییر قیافه می دهد و  از خانه فرار میکنید و برای جنگ به جبهه می رود…اما از بخت بد اسیر نیروهای عراقی میشود

 

 

 

 

دانلود در ادامه مطلب...

zari بازدید : 456 پنجشنبه 09 شهریور 1391 نظرات (0)

خلاصه:بلبل دختری که روزگار سختی رو گذرونده . مشکلات و سختی ها از اون به جای یه دختر با احساساتی لطیف یه پسری ساخته که بتونه گلیم خودش و از آب بیرون بکشه . روزگار براش موقعیت هایی رو رقم میزنه که زندگیش و دست خوش تغییراتی میکنه و باعث میشه از حالت تدافعی و پسرونه ی خودش خارج بشه و هویت دخترونه ی خودش و دوباره پیدا کنه . …

 

 

 

دانلود در ادامه مطلب...

nspv بازدید : 144 پنجشنبه 09 شهریور 1391 نظرات (0)
باوفا! مهر تو اندر جان ماست

 زندگی بی دوستی زندان ماست

 کم بزن آتش دل بی تاب را

 یاد خوبت روز و شب مهمان ماست . . .


.

.

.

عاقبت از غم عشق تو دیوانه شدم / باده بر دست شدم راهی میخانه شدم

 آن قدر حسرت میخانه کشیدم که ز شوق /  به تمنای شرابت همچو پیمانه شدم . . .

.

.

.

گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که

سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم . . .

.

.

.

جملات زیبای
عاشقانه

متاسفانه توی قرن ۲۱ اسکل به کسی‌ گفته میشه که

قلبی پاک و بی گناه و مهربون داره

آدم فروش و نا رفیق نیست و از پشت خنجر نمیزنه . . .

.

.

.

عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است/بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است/دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است  . . .

.

.

.

 
 
درباره sms ,
zari بازدید : 547 پنجشنبه 09 شهریور 1391 نظرات (0)

خلاصه:داستان از اونجایی شروع میشه که مردی طی یک تصادف کارش به بیمارستان می کشه و در اونجا از پزشکی به نام دکتر شریف می خواد که مواظب دخترش باشه..
و بعد از فوت مرد پسر مجبور میشه دختر رو ببره خونه خودش و از اونجا داستان لجبازی این ۲ نفر شروع میشه.

 

 

 

دانلود در ادامه مطلب...

تعداد صفحات : 9

درباره ما
سلام به تمام دوستاران jook4u به دلیل بروز بودن وبلاگ از مطالب و صفحات دیگر ما هم بازدید نمایید. لطفا اگر الکانت جی میل دارید با کلیک بر روی +1 ار ما جمایت کنید. با ارائه نطرات و انتقادات خود ما را در اداره هر چه بهتر این وبلاگ کمک کنید. با سپاس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    ایا از محتویات این وبلاگ رضایت دارید؟
    آیا با اضافه شدن بخش اشپزی روز موافقید؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 258
  • کل نظرات : 22
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 276
  • آی پی امروز : 82
  • آی پی دیروز : 38
  • بازدید امروز : 563
  • باردید دیروز : 831
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,819
  • بازدید ماه : 2,164
  • بازدید سال : 20,579
  • بازدید کلی : 222,377