loading...
jook4u
ali بازدید : 278 جمعه 22 دی 1391 نظرات (1)

اردبیل– سلام
- نه منه ؟ (چه کار داری)
- سرشماری اوچون گلمیشم (برای سر شماری اومدم)
- ها !
- سرشماری، آمارگر، چند تا سوال دارم
- خودش خونه نیست
- شما چندتا بچه دارین ؟
- سنه نه ؟ (به تو چه مربوطه)
- سرشماری ماموریم (مامور سرشمارم)
- کپک اوغلی ایت جهنمه بلی نن ور رام پخون چیخار (گم شو پدرسگ تا با بیل نکشتمت)
- چرا هول میدی ؟ دارم میرم خوب

 

قم

– سلام حاج آقا
-سلام علیکم و رحمه الله و برکات برادر . خسته نباشید . خدا قوت ان شاالله . الله اکبر.
-ببخشید حاج آقا شما چند تا فرزند دارید؟
- بسم الله الرحمن رحیم ….. دو تا , یه دختر یه پسر
- شغل
- مداح . نوحه خون . فروش البسه روحانیون و طلبه ها . مدیریت خانه عفاف.
-تعداد همسر ؟
- ۵۵ تا
- بله!؟!؟!؟!؟!؟!؟! ببخشید بچه هاتون زن زائیدن یا زناتون بچه زائیدن؟!
- ۵۴ تا صیغه یک نفر هم نکاح.
- صحیح .
- وقت نمازه برادر امری با من نیست؟
- نه متشکرم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکات


9 استان دیگر در ادامه مطلب


ali بازدید : 220 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)
سلام علیک!
بدون هر گونه مقدمه چینی باید بگم که اصولاً من نوزاد بدشانسی هستم. یه چیزی تو مایه های دالتون ها توی کارتون لوک خوش شانس. البته باید بگم که اونا در مقابل من برای خودشون یه پا لوک خوش شانسن.
شاید فکر کنید که من از اون دسته نوزادانی ام که چون دختر خاله ام مای بی بی چیک چیک خریده و من فقط ساده شو دارم احساس بدشانسی مفرط می کنم، ولی باید بگم که سابقه بدشانسی من به دوران جنینی و حتی قبل از اون برمی گرده.
اصلاً بذارید از اول شروع کنم: از ماجراهای جنینی و حلق آویز شدن توسط طناب دار( منظور بند ناف مشترک میان بنده و والده محترمه) که بگذریم، می رسیم به لحظه تاریخی تولد که با شور و شوق در حال گذراندن دوران نقاهت در داخل شکم والده محترمه بودیم که یهو بدون هیچ مقدمه چینی قبلی پا به عرصه وجود نهادیم!( فعل جمع که به کار بردم فقط به خاطر احترامش هست نه این که فکر کنید من دو قلو بودم!)

پا به عرصه وجود نهادن همانا و قطع شدن برق همانا. همین که به دنیا اومدم به علت خاموش شدن وسایل گرمازای برقی، اون هم توی اوج زمستون به شدت مثل بستنی قیفی یخ زدم. برای این که یخ تنم آب بشه و به قول غیر معروف اظهار وجودی بکنم، تصمیم گرفتم که بزنم زیر گریه. ( ولی مثل این که گریه زد زیر ما!) همین که دهن مبارکم رو باز کردم که یه اوه اوه حسابی سر بدم، جناب شخص شخیص پرستار به شدت با کف گرگی کوبید توی دهن مبارکم و تمام دندونای نداشته ام ریختن توی دهنم، جوری که حتی نمی شد با خاک انداز جمعشون کرد. بعداً فهمیدم که خانم پرستار می خواسته بزنه به پشتم که چون برق نبوده محکم کوبیده توی دهنم. خلاصه بعد از این که با هزار دنگ و فنگ از بیمارستان مرخص شدیم به خانه مادربزرگ رفتیم. این که می گم دنگ و فنگ، ماجراش اینه که رئیس بیمارستان می خواست از من به خاطر قدم شومی که داشتم شکایت کنه چون با به دنیا آمدن من، برق که قطع شده بود هیچ، موتور برق اضطراریشون هم خراب شده بود. برای همین بیشتر بیماراشون فلنگو بسته و رفته بودن اون دنیا. این که چه طوری از دستشون خلاص شدیم دیگه بماند.


بقیه در ادامه مطلب

ali بازدید : 300 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)
همسر آینده من :
 
می توانی خوشحال باشی، چون که من دختر کم توقعی هستم !
 
اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی،فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی ...!
 
اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود !
 
اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم !
 
اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوار آن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد !
 

برو به ادامه مظلب
ali بازدید : 245 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

 

یادش بخیر چقدر حرص میخوردیم وقتی روز تعطیل رسمی با جمعه تداخل داشت ؟!

 

********


بچه های نسل امروز هیچوقت رابطه نوار کاست رو با خودکار بیک نمیفهمن…

********

 

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

********

 

بچه کـــه بــودیم یکی از تفریحات سالم ما این بود:
که پنکه رو خاموش میکردیم,
یکم که سرعتش کم میشد, با انگشت پَره هاشو نگه میداشتیم…

 

 

********

 

یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت:
گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!


بقیه در ادامه مطلب

ali بازدید : 245 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

ضرب المثل یه آشی برات بپزم…..از کجا امده؟

در کتاب (سه سال در دربار ایران) نوشته دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.

او نوشته است: ناصرالدین شاه سالی یک بار (آنهم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می‌شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می‌دادند. بعضی سبزی پاک می‌کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می‌کردند.

عده‌ ای دیگ‌های بزرگ را روی اجاق می‌گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از آن بالا نظاره‌گر کارها می شد. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده خوب نظامی امر و نهی می کرد. بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد


به ادامه مطلب مراجعه کنید

ali بازدید : 190 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)
مردی به همسرش این گونه نوشت:
عزیزم این ماه حقوقم را نمی توانم برایت بفرستم به جایش ۱۰۰ بوسه برایت فرستادم
همسرش بعد از چند روز اینجوری جواب دادعزیزم از اینکه ۱۰۰ بوس برام فرستادی نهایت تشکر را می کنم.ریز هزینه ها
۱-  با شیر فروش به ۲ بوس به توافق رسیدیم
۲-  معلم مدرسه بچه ها با ۷ بوس به توافق رسیدیم
۳-  صاحب خانه هر روز می اید و ۲-۳ بوس از من می گیرد
۴-  با سوپر مارکتی فقط با بوس به توافق نرسیدیم بنابرین من  آیتم های دیگری به او دادم
۵-  سایر موارد ۴۰ بوس.نگران من نباش…هنوز ۳۵ بوس دیگر برایم باقی مانده که امیدوارم بتونم تا اخر این ماه با اون سر کنم
ali بازدید : 195 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

 

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»

 

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

 

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»

 

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

 

ali بازدید : 454 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (1)

یه روز یه پسر جوان میره توی داروخانه و به فروشنده میگه که:

"یه کاندوم می‌خواستم، راستش رو بخوای دارم با دوست دخترم واسه شام میرم بیرون، شاید یه
موقعیتی پیش بیاد که بتونم یه کم باهاش ....... کنم!"

فروشنده کاندوم رو بهش میده و پسره میره بیرون اما هنوز از در داروخانه بیرون نرفته که
برمیگرده و دوباره میگه:

"اگه میشه یه کاندوم دیگه هم بهم بدید، آخه خواهر دوست دخترم هم خیلی ناز و خوشگله،

همیشه وقتی که منو می‌بینه پاهاشو به طرز شهوت انگیزی باز می‌کنه، فکر کنم اگه خوش شانس
باشم بتونم با اون هم یک ...... کنم!"

فروشنده کاندوم دوم رو بهش میده و پسره میره اما دوباره از در داروخانه بیرون نرفته که
برمیگرده و میگه: "یه دونه کاندوم دیگه هم به من بدید، آخه مامان دوست دخترم هم خیلی
ناز و دل رباست و همیشه وقتی منو می‌بینه نگام میکنه و نخ میده،

فکر کنم از من میخواد که یک کارایی بکنم!"

 

بقیه در ادامه مطلب

ali بازدید : 182 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (1)

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

ما واشر، شما ارباب حلقه ها

ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

ما مینیمم نسبی، شما ماکسیمم مطلق

ما مداح، شما دی جی!

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما پراید، شما پرادو

آقا ما باد بزن دستی، شما کولر گازی نانو

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما پت ومت، شما آیکیو سان

آقا ما بخیه، شما چفیه

 

اگه بقیه رو میخوای برو ادامه مطلب

ali بازدید : 147 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)

مورچه ای در پی جمع کردن دانه های جو از راهی می گذشت

و نزدیک کندوی عسل رسید. از بوی عسل دهانش آب افتاد

ولی کندو بر بالای سنگی قرار داشت و هر چه سعی کرد

از دیواره سنگی بالا رود و به کندو برسد نشد.

دست و پایش لیز می خورد و می افتاد…

هوس عسل او را به صدا درآورد و فریاد زد:

ای مردم، من عسل می خواهم، اگر یک جوانمرد پیدا شود

و مرا به کندوی عسل برساند یک «جو» به او پاداش می دهم.

یک مورچه بالدار در هوا پرواز می کرد. صدای مورچه را شنید و به او گفت:

مبادا بروی … کندو خیلی خطر دارد!

مورچه گفت: بی خیالش باش، من می دانم که چه باید کرد…!

بالدار گفت:آنجا نیش زنبور است.

 

برو به ادامه مطلب

ali بازدید : 229 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ…

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم…

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون ))

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

 

ادامه مطلب

ali بازدید : 114 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)

- طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟

- زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!

- جای خالیش را نه کتاب پر می کند، نه قهوه، نه حتی سیگار، من دلم آی فون 5 می خواهد.

- یه سوال ذهن منو مشغول کرده
چرا شلوار سفید می پوشی خاکی میشه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی میشه رنگش سفیده؟

- یکی می ره به شیرینی فروشه می گه این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لای هر کدومش ناپلئونه؟

- کاش یکی بود که توی کوچه ها داد می زد:
خاطره خشکیه، خاطره خشکیه
اونوقت همه خاطراتتو،همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن می ریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت ردِ کارش

- اونقدری که من بالش زیر سرمو تا صبح می چرخونم، اگه به جاش توربین بود می تونستم برق کل روستاها رو تامین کنم!

- یکی از بزرگترین لذت های دوران کودکیم این بود که دستمو تا آرنج بکنم تو کیسه برنج! آی حال می داد.

- اینایی که با یه جمله مسیر زندگیشون عوض میشه، فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم

- «شام چی درست کنم؟»

 

برو ادامه مطلب

nspv بازدید : 214 سه شنبه 21 شهریور 1391 نظرات (1)

به محض دیدن موش در اتاق یکی از روشهای زیر را انجام دهید:
۱) روش کاملا دانشجویی: پس از هماهنگ کردن با هم اتاقی ها با کشیدن یک جیغ بلند از اتاق خارج شوید و دیگر به آنجا وارد نشوید!

۲) روش سرخپوستی: مقداری وسایل قابل اشتعال وسط اتاق جمع کنید آتش بزنید تا موش خفه شود سپس مورد ۱ را اجرا کنید!

nspv بازدید : 174 دوشنبه 20 شهریور 1391 نظرات (0)

ستاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

:دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد
. من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد

:اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند
حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود : و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقاومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟

nspv بازدید : 155 جمعه 17 شهریور 1391 نظرات (0)

 

خانم ناهید نوری :
 
به نام خدایی که زن آفرید 
حکیمانه امثال ِ من آفرید
 
خدایی که اول تو را از لجن 
و بعداً مرا از لجن آفرید !
 
برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !
 
مرا شکل طاووس کرد و تورا 
شبیه بز و کرگدن آفرید !
 
nspv بازدید : 171 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد.
تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد.
بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد.
هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد.
 اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

nspv بازدید : 157 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)
 
اومده خونمون میگه راستی توالتتون همونجاس میخوام برم ؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ رفته مسافرت خارجه تا 6 ما هم برنمیگرده.

***************************

رفتم کله پزی میگم یه دست کله پاچه بده میگه چشمم بزارم؟ پـَـ نـَـ پـَـ من چشم میزارم گوسفنده بره قایم شه

***************************

بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره ، سه ساعت با شورت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟!!! میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم..!

***************************

از فیس بوک اومدم بیرون کامپیوترو خاموش کردم خواهرم میگه: خسته شدی از فیس بوک اومدی بیرون ؟ منم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بهم گفتن یه 5 دیقه برو بیرون میخوایم کفشو تی بکشیم

***************************

یه عکس از ابی بردم قاب سازی یارو میگه قابش کنم پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوب عکسو نگاه کن ببین اینورا ندیدیش عکس بابامه اختلال هواس داره چند روزه از خونه زده بیرون

***************************

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

***************************

منتظر تاکسی وایسادم و دارم دست تکون میدم برا تاکسیا. با تاکسیش میاد کنارم میگه تاکسی می خوای؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ دارم برای مسافرین محترم دست تکون میدم و آرزوی سفری خوش می کنم.

***************************

به بابام میگم: بابا تو سفارت امریکا کار پیدا کردم. میگه: به عنوان مترجم؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ میرم بالا پشت بوم سفارت، روزایی که باد نمیاد، پرچم امریکا رو فوت میکنم!



nspv بازدید : 188 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (1)

تو عروسی یکی از فامیلا دلار میریختن رو سر عروس و داماد!
حمله به دلارا سی مجروح به جا گذاشت! فرداش همه رفتیم صرافی یارو گفت دلارا تقلبیه!
آخه فک و فامیله که داریم؟

پسره فامیلمون رفته خارج 2 هفته با فیلتر شکن میرفته تو فیسبوک
بعد از 2 هفته فهمیده نیازی به فیلتر شکن نیست!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دارم غرمیزنم این چه قیافه ایه من دارم.
عمه ام میگه غصه نخور زشتا خوش شانس ترن!
آخه فک و فامیله که داریم؟

دایی بابام (خدا بیامرز) وقتی ما رو نصیحت میکرد، می گفت : پدر مادراتون بهتون یه حرفی میزنن،
تو روشون بگین چَشــــم، ولی تو دلتون بگین:پـــــــــَشـــــــــــــم! یا بگین کشک!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دختر دایی بنده رفته دندونپزشکی عصب کشی کنه!
طی 3 جلسه از درد دو بار با پا کوبیده به دکتر بدبختش، 4 بار زده تو سرش،
دو بار دست دکتر رو چنگ زده خلاصه زده یارو رو لت و پار کرده!
امروز همون دکتره اومد خواستگاریش: ایشالله همه جوونا خوشبخت شن!
آخه فک و فامیله که داریم؟

داداشم زندگیشو داده یه آیپد خریده اونوقت بابام به آیپدش میگه : پاره آجر!
آخه فک و فامیله که داریم؟


دختر خالم به بچش واسه اينكه شيريني زياد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شيريني ها
رو شمردم يدونش كم بشه ميزنمت. بچه هم وقتي همه خواب بودن رفته همه شيريني ها
رو نصفه گاز زده كه تعدادش كم نشه!
استعدادت تو حلقم!
آخه فک و فامیله که داریم؟

18 سال رفتیم خونه داییم عیدی نداد. امسال نرفتم به همه عیدی داده!
آخه فک و فامیله که داریم؟


مامانم آجیلارو واسه عید قایم کرده بود الان هرچی میگرده خودشم پیداش نمیکنه!
آخه فک و فامیله که داریم؟

nspv بازدید : 223 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

خارجیا با مخفف کردن Short message service به sms خواستن به دنیا بگن که خیلی گشادن، ولی ما با مخفف کردن sms به s جای بحث نذاشتیم براشون 

گشت امنیت اخلاقی بهمون گیر داده, میخواد ماشینو ببره پارکینگ. دوستم با اعتماد به نفس و طلبکارانه رفته جلو به پلیسه میگه: مارو ول کن بریم، میدونی من کی ام؟ نه، میدونی من کی ام؟ پلیسه میگی کی ای؟
رفیقمون میگه: من نوکر پدرتم! مارو ول کن بریم!
هیچی دیگه ولمون کرد...

تمام چیزهای خواستنی توی دنیا ...
یا غیرقانونین ... یا گرونن ...
یا چاق کنندن ... یا متاهل ...

ژاپنیه میاد تهران شلوارشو سفت چسبیده بوده،ازش میپرسن این چه کاریه، میگه:آخه من شنیدم ایرانیها تخم ژاپنی خیلی دوست دارن!!


ali بازدید : 351 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (1)

 

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.

وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد….!!!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟

غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره

 

زن اومد که اعتراض کنه

که غول حرفش رو قطع کرد و گفت :همینه که هست……. حالا بگو آرزوت چیه؟

 


nspv بازدید : 735 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)

یه روز یکی از بچه های دانشگاه زنگ زد بهم گفت برم خونشون براش نرم افزار کد ویژن رو نصب کنم تا بتونه برنامه نویسی روی میکروکنترلر رو شروع کنه.
منم قبول کردم و رفتم خونشون.در رو که باز کرد مادر این دوستمون سلام علیک خیلی گرمی با من کرد و کلی تحویلم گرفت.
نرم افزار رو روی سیستمش نصب کردم و یکی دیگه از نرم افزارهاشم که تاریخ گذشته بود کرک کردم تا مشکلش رفع شه.بهشم گفتم کرک این نرم افزارو برات می ذارم ا

ادامه ی داستان را در ادامه مطلب بخوانید


 

ali بازدید : 161 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

 

 

سالگرد ازدواج

زن :عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

 

روز زن

زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه.

مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

 

روز مرد

زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

مرد: حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

 

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

ali بازدید : 164 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

 

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…

 

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…

 

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…

 

آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

 

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…

 

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…

 

آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟

 

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…

 

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید

ali بازدید : 197 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!

وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

 

وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!

وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه…هزار ماشاا… چه تیپی داره… میمیرن واسش دخترا

 

وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر داره : چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش … بزا دهنم بسته باشه…

وقتی یه پسر ۱۰ تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش… ولش نمی کنن که…

 

بقیه در ادامه مطلب

ali بازدید : 147 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

یادمه بچه گی هام شوهر خاله ام همیشه می گفت: تو یه چیزی میشی ... تو یه چیزی میشی ... واقعا سق سیاهی داشت و چشم شوری که بعد از این همه سال هیچی نشدم ... همه ما آرزوهایی داشته ایم یا داریم که به آنها نرسیده ایم یا هرگز نخواهیم رسید.

بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن ... نمونه هایی از این دست را بخوانید...

 

- ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!

- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!

 

برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب بروید

ali بازدید : 150 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

 

وقتی یک دختر...

 

وقتي يک دختر حرفي نميزند

ميليونها فکر در سرش مي گذرد

 

وقتي يک دختربحث نميکند

عميقا مشغول فکر کردن است

 

اما وقتی یک پسر...

 

وقتي يک پسر حرفي نمي زند

حرفي براي گفتن ندارد

 

وقتي يک پسر بحث نمي کند

حال وحوصله بحث کردن ندارد

 

برای مشاهده کل مطلب به ادامه مطلب بروید.

ali بازدید : 182 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است

- مانتو جین کوتاه و تنگ

- شلوار از این کوتاها!!!

- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)

- ابروی تراشیده و تاتو شده

- لنز زیبایی آبی یا سبز

- زلف طلایی مش شده !!!

هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!!

این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند .

 

اگر اطلاعات بیشتر میخوای برو به ادامه مطلب

nspv بازدید : 285 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)

طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ .

کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب .

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج .

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون .

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند .

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است .

دانشگاه: یک دوره چهارساله که … چیز بیشتری یادم نمی آید .

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است .

راز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .

 

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند .

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید .

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

 

ali بازدید : 121 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.

 

سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودندویک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

که دیشب به یک مراسم عروسی خارج ازشهر رفته بودندو در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچرمیشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش واین بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این ۴ نفرازطرف استاد برگزار بشه،

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید

درباره ما
سلام به تمام دوستاران jook4u به دلیل بروز بودن وبلاگ از مطالب و صفحات دیگر ما هم بازدید نمایید. لطفا اگر الکانت جی میل دارید با کلیک بر روی +1 ار ما جمایت کنید. با ارائه نطرات و انتقادات خود ما را در اداره هر چه بهتر این وبلاگ کمک کنید. با سپاس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    ایا از محتویات این وبلاگ رضایت دارید؟
    آیا با اضافه شدن بخش اشپزی روز موافقید؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 258
  • کل نظرات : 22
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 276
  • آی پی امروز : 71
  • آی پی دیروز : 38
  • بازدید امروز : 537
  • باردید دیروز : 831
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,793
  • بازدید ماه : 2,138
  • بازدید سال : 20,553
  • بازدید کلی : 222,351