یه روز یکی از بچه های دانشگاه زنگ زد بهم گفت برم خونشون براش نرم افزار کد ویژن رو نصب کنم تا بتونه برنامه نویسی روی میکروکنترلر رو شروع کنه.
منم قبول کردم و رفتم خونشون.در رو که باز کرد مادر این دوستمون سلام علیک خیلی گرمی با من کرد و کلی تحویلم گرفت.
نرم افزار رو روی سیستمش نصب کردم و یکی دیگه از نرم افزارهاشم که تاریخ گذشته بود کرک کردم تا مشکلش رفع شه.بهشم گفتم کرک این نرم افزارو برات می ذارم ا
ادامه ی داستان را در ادامه مطلب بخوانید